نوشته شده در تاريخ توسط موبایل ۰۹۳۶۶۸۸۱۰۸۸ تلفن ثابت ۹۰۹۹۰۷۱۹۱۴ |
شهید مدرس(اعلی اللّه مقامه الشّریف) ، شناخته نشده. اینها را فقط از باب سیاسی میشناسند در حالی که اینها اولیای خدا بودند، در کاشمر که این سیّد عظیمالشأن را تبعید کرده بودند، یک روزی مطربهای مست را آوردند که آقا را اذیّت کنند. جلوی آقا رقصیدند، آقا سر را سمت راست برگرداند، آمدند سمت راست، آقا سر را سمت چپ برگرداند، آمدند سمت چپ آقا. مست بودند و رقاصی میکردند. آقا سر را پایین انداخت، یکی آمد نشست و همان حالت نشسته رقصید. آقا هرچه کرد دید او رها نمیکند، فرمود: برقص تا برقصی. دیگر او نمیتوانست نرقصد. آنها خسته شده بودند، هرچه به این میگفتند بس است، دیدند نمیتواند، دست خودش نیست. نمیشد سوار ماشینش بکنند. از این بنزهای قدیمی داشتند. او را سوار آن خاورهای قدیم کردند، بردند. تا سر جاده نشده، همان حال میرقصید و مرد.
برچسبها: رقاص نفرین شده آنقدر رقصید تا مرد
این مردان الهی هستند، صاحب نفسهای الهی. به وجود مبارک ایشان سم دادند، یک سم بسیار مهلک که جگرها را پاره پاره میکرد، دیدند آقا ایستاد مجدّد نماز خواند - البته اینها دست قدرت خدا است. یک جا سم اثر میگذارد، یک جا اثر را میگیرد. مردان خدا هم تسلیم امر خدا هستند. پسندم آنچه را جانان پسندد - تعجّب کردند که این سیّد عظیمالشّأن، شهید بزرگوار نماز میخواند. آقا را با عمامهاش خفه کردند.
برچسبها: رقاص نفرین شده آنقدر رقصید تا مرد